ستیاستیا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

حرف هایی برای تو

اینجا ما از زندگی مینویسم اینجا مینویسم باشد هدیه ای به یادگار از طرف ما به تو

ایران

1401/8/23 0:11
106 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

می خواهم بنویسم. می خواهم بنویسم از این روزهای پر التهاب. دخترکم اگر روزی اینها را خواندی دلم می خواهد در مورد جز جز این حوادث تحقیق کنی. از سال 67، 78 ،  88، 98 و اکنون سال 1401

درمورد کشتی سانچی و متروپل و ساختمان پلاسکو و هواپیمای اوکراینی و ...

درمورد قیمت بنزین و سرعت اینترنت و آزادی بیان و آزادی نقد و آزادی اندیشه  خبرنگاران زندانی استادان زندانی دانشجویان زندانی

درمورد همه اینها بخوان

دخترکم ما در عمر کوتاه 60 یا 70 ساله مان در دوره خاصی در تاریخ این کشور زندگی می کنیم. ما متولدین دهه شصت میان صدای توپ و تفنگ . دوران کودکی مان هم در بهبوهه چگونگی اداره کشور گدشت. بزرگ شدیم کار نبود خانه نبود نان نبود حتی عشق هم نبود

ما عشق هایمان یواشکی بود یادش بخیر...

بزرگتر که شدیم کرونا به کشور حمله کرد. تنها دلخوشیمان این بود که این بار همه با همیم همه ی دنیا در این درد شریک پس اگر راهی پیدا شد ما هم نجات پیدا می کنیم. راه پیدا شد و ماه ها طول کشید تا به برسد و نجات پیدا کنیم.

دخترکم نمیدانی که چه پدرها مادرها و فرزندهایی را کرونا از ما گرفت

ما میان تحریم ها زندگی کردیم از همان بدو تولد شکستیم اما طاقت آوردیم.

دخترکم در مورد مهسا بخوان. بی تعصب بخوان تا ببینی که بود و نامش چه کرد با این ملت درد و رنج کشیده. مهسا شروعی بود تا این آتش زیر خاکستر زبانه بکشد.

دخترکم این روزها در خیابان ها مردم را می زنند و می کشند و دستگیر می کنند

اما دخترکم این ان ق لاب زنانه است.

این مردم نجیب ایران که نجیبانه این همه نا عدالتی و زور و ظلم را سکوت کردند و اکنون جوانانی که دنبال کوچکترین حقوق خود هستند.

دخترکم من یک جوان ترسو در این مملکت بودم و هستم و از این شرمگینم. شرمگینم که برای ساختن کشورم نمیجنگم برای آزادی اش از اسارت. من یک جوان دهه شصتی هستم که شعار دادیم "بلاخره یه روز خوب میاد"

ببخشید که من از دیدن حتی یه موتور بزرگ با سرنشینش که لباس سیاه به تن دارد وحشت همه وجودم را فرامیگیرد. بخشید که من در خانه میمانم تا بقیه هموطنانم کشته شوند. ببخشید که من بی عرضه هستم...

اما جوانان دهه هفتادی و هشتادی که من همیشه آنها را نقد میکردم به خاطر جسارت و پرو بودنشان؛ اکنون آن ها ستایش می کنم به خاطر همین ویژگی هایشان. شاید آنها بتوانند «وَتَن»مان را پس بگیرند.

که اگر پس بگیرند ایران برای آنهاست و برای امثال تو. برای من هم نیست.

و اگر پس نگرفتد.... اگر کشته شدند ..... در این کشور نمان. برو پرواز کن به سوی آرزوهایت

امید به آزادی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)