سوم

شنیدم که هر فردی قبل از به دنیا آمدنش خدا ازش نظرخواهی میکنه

خیلی جالبه ها

خدا دنیا را بهش نشون میده در بیانی حتی زندگی خودش را هم بهش نشون میده و پدر و مادرش را اون وقت ازش میپرسه میخوای به این دنیا بری و زندگی کنی یا نه

بعد اون موجود که من باشم یا تو باشی مثلا میگه آره یا میگه نه

خدای خوبی داریم حتی برای دنیا آمدنمون هم ازمون اجازه میگیره

فکر میکنم اون موقع ما بصیرت خاصی داریم نسبت به زندگی.

یعنی اگر الان از اکثر آدمها بپرسی میگن دوست نداشتیم به این دنیا بیایم

ولی من فکر میکنم اون موقع بصیرت و آگاهی واقعی داشتیم نسبت به زندگی کردن نسبت به استفاده از فرصت زندگی کردن و زنده بودن

به نظر من حتی اگر فرد زندگی بد خودش را هم ببینه بازهم امکانش هست که دوست داشته باشه که دنیا بیاد چون شاید فکر کنه که به دلیل اختیار و اراده میتونه زندگیش را تغییر بده و به جلو به راه درست ببره

شاید هم نعمت حیات نعمت زندگی کردن انقدر عظیم و بزرگه که امثال من از درکش عاجزیم فقط اون موقع میتونستیم درک کنیم که نعمت حیات چه بزرگ و با ارزشه درکی ماورای این دنیا درکی ماورای سختی های زندگی. این ارزش زندگیه کوچولو

من خوشحالم که به خدا اوکی دادم که به دنیا بیام

که زندگی کنم

که دختر پدر و مادرم باشم

با پدرت ازدواج کنم

درس بخونم

سعی کنم درست زندگی کنم

سعی کنم دنیام را قشنگ و زیبا بسازم

امیدوارم تو هم همیشه از به دنیا آمدن و زندگی کردنت راضی باشی و خوشحال حتی اگر شرایط سختی داشته باشی اگر حتی مشکلات کمرت را خم کنند حتی اگر سختی ها به اوج برسند

همیشه یادت باشه خودت بودی که به خدا اوکی دادی پس حتما ارزشش را داره