ستیاستیا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

حرف هایی برای تو

اینجا ما از زندگی مینویسم اینجا مینویسم باشد هدیه ای به یادگار از طرف ما به تو

بدون عنوان

راستش هنوز باورم نمیشه واقعا یه آدم واقعی تو دلم وجود داره این پروسه ی خلقت یک انسان راستش قابل درک نیست اصلا باورم نمیشه تو درون من داری باهام نفس میکشی باهام زندگی میکنی انگار تا وقتی نبینمت باورم نمیشه نمیدونم این عظمت خلقته قدرت بی نهایت خدا حضور تو در من روز به روز دل بابا بیشتر برات تنگ میشه مرتب روزهای باقی مانده به اومدنت را میشمره و قربون صدقه ات میره میگم باور نمیکنم یه آدم تو دلمه میگه من باور میکنم من حس میکنم پروسه بزرگ شدن و تغیراتت را مرتب دنبال میکنه برای منم تعریف میکنه منی که این روزا زیاد وقتی برای تو ندارم چون باید تندی پایان نامه ام را تموم کنم تا تو بیشتر از این اذیت نشی ...
15 بهمن 1393

تهران

این روزها تو با من همراهی با هم میریم تهران برمیگردیم درس میخونیم تایپ میکنیم ممنون که صبر میکنی قوی باش تموم میشه تمام سختی های راه را پا به پای من تحمل میکنی و صدات درنمیاد میدونم سخته و تو خوب دووم آوردی ... آفرین ممنون دعا کن این پایان نامه زودتر تموم بشه تا انقدر اذیت نشی متاسفم که انقدر اذیت میشی تو این رفت و آمدها ولی چاره چیه چکار کنم آخه کسی هم خیلی شرایطم را درک نمیکنه بابا علی ات همیشه پشتمه و این دلم را گرم میکنه...
1 بهمن 1393

ششم

این چند پست همش شد در مورد جنست امروز ششم دی بلاخره ما مطمئن شدیم شما دختر خانومی بابات بسیار خوشحال شد و بساطی داشتیم خاله الهه بهش خبر داد و 50000 تومن مژدگانی گرفت وقتی هم رسیدیم خونه طاقت نیاورد و زنگ زد خونشون همه را خبر کرد بابات خیلی دوستت داره دختر کوچولو بابات برات کلی برنامه داره برای آینده ات برای بزرگ شدنت همش میپرسه اونم نو دوست داره و من میگم بیشتر از من چون اینو حس میکنم خیلی نگرانته خیلی دوستت داره مرتب باهات حرف میزنه تو خیلی خوشبختی که همچین پدری داری البته که من فکر میکنم پدر و مادر خودم بهترین پدر و مادر دنیا هستند   ...
6 دی 1393

بدون عنوان

سلام امروز میخوام برات یه قصه بگم خوب گوش کن: در زمان‌های قدیم پادشاهی قدرتمند زندگی می‌کرد که وزیران خردمند زیادی را در خدمت داشت. روزی این پادشاه با نارضایتی وزیران خود را فرا خواند و به آن‌ها گفت :«احساس بسیار عجیبی دارم. دوست دارم انگشتری داشته باشم که حال مرا همواره یکسان نگاه دارد. روی نگین این انگشتر باید شعاری حک شده باشد که وقتی ناراحت هستم مرا خوشحال کند و در عین حال هنگامی که خوشحال هستم و به این شعار نگاه می‌کنم مرا غمگین سازد.» وزیران خردمند همگی به فکر فرو رفتند و شروع به مشورت با یکدیگر کردند. آن‌ها پس از مشورت با هم نتوانستند به نتیجه برسند و به نزد یک استاد صوفی رفتند و از او دربا...
15 آذر 1393

پنجم

امروز رفتم سونوگرافی 6 آبان تو یک دختری گاهی اوقات نباید از چیزی حرف بزنم اینجا چون اینجا حرفهای من و بابا برای تو هست نه درددل هامون نه شکایت از زمانه و روزگار تو یک دختری و هنوز کسی خبر نداره من چون مطمئن نیستم به کسی نمیگم دختر خوبی باش قوی باش محکم با اعتماد به نفس زندگی را بساز کمی غرور چیز خوبی برای یه دختره . البته نه مقابل پدر و مادرش ها هدفمند زندگی کن نذار کسی بهت زور بگه یا تحقیرت کنه نذار کسی ازت سواستفاده کنه به خاطر زن بودن نذار جایی جنس دوم باشی جنس ها همیشه برابرند مرد و زن هردو برابرند نه مرد بالاتره نه زن هم گریه کن هم بخند هم اخم کن در عین محکم بودن لطیف باش و ناز زیبای...
6 آبان 1393

جنس

این روزها دارم به روزهایی نزدیک میشم که جنسیت تو برام معلوم میشه. من کتاب "نامه به کودکی که هرگز متولد نشد" را دوست دارم و بارها خوندم که البته به معنای قبول داشتن همه قسمتهاش نیست. متن زیر را از اون کتاب برات مینویسم. تو دُختری‌ یا پسر؟ میدونی بعضی از زنها می‌گن: دختر دُنیا اومدن‌ یه‌ بدبختیه‌بزرگه‌! وَ من‌ اصلاً حرفشون را قبول‌ ندارم‌! بعضی زنها وقتی بهشون ظلم میشه یا دلشون میشکنه می‌گن: آخ‌! کاش‌ مَرد به‌ دُنیا اومده‌ بودم‌! اما زن‌ بودن‌ خیلی‌ قشنگه‌! چیزیه‌ که‌ یه‌ شُجاعت‌ِ تموم‌ نَشُدنی&...
1 مهر 1393

سوم

شنیدم که هر فردی قبل از به دنیا آمدنش خدا ازش نظرخواهی میکنه خیلی جالبه ها خدا دنیا را بهش نشون میده در بیانی حتی زندگی خودش را هم بهش نشون میده و پدر و مادرش را اون وقت ازش میپرسه میخوای به این دنیا بری و زندگی کنی یا نه بعد اون موجود که من باشم یا تو باشی مثلا میگه آره یا میگه نه خدای خوبی داریم حتی برای دنیا آمدنمون هم ازمون اجازه میگیره فکر میکنم اون موقع ما بصیرت خاصی داریم نسبت به زندگی. یعنی اگر الان از اکثر آدمها بپرسی میگن دوست نداشتیم به این دنیا بیایم ولی من فکر میکنم اون موقع بصیرت و آگاهی واقعی داشتیم نسبت به زندگی کردن نسبت به استفاده از فرصت زندگی کردن و زنده بودن به نظر من حتی اگر فرد زندگی بد خودش را ...
1 شهريور 1393